در باره نویسنده وبلاگ

Iran
دمپایی هایم کو نمی خواهم پا برهنه بروم

Monday, October 1, 2007

دمپایی بلوگ


دمپایی بلوگ

موضوع دمپایی امروز در باره وبلاگ نویسی ووبلاگ خوانی است اول از هر چیز بگم که اگر اینقدر دیر به دیر آپ میکنم واقعیت اینه که حرفی برای گفتن ندارم و دوما اینکه وقتی و مغزی برای فکر کردن و نوشتن ندارم از دوهفته پیش مسافرت بودم الان هم کارای عقب افتاده را جبران میکنم دو هفته قبل از سفر هم خودمو برای یک آزمون آماده میکردم قبل ترش هم کلی گرفتاریهای دیگه ولی همیشه دغدغه ام این بوده که یا ننویسم یا اگر قرار به نوشتن هست یه موضوع به درد بخور پیدا کنم و بنویسم اما چه موضوعی شیرین تر از اینکه آدم ببینه توی این دنیای پر توهم و مجازی و پر حرف چکاره است و نیت و قصدش از ساخت وبلاگ ونوشتن چیه البته هر کسی قصد وغرضی داره اما در مورد خیلیا این چیزا صدق میکنه

1- اصولا خیلی ها برای این وبلاگ دارند چون اینتر نت دارند و نمی دانند چطور می شود اینتر نت داشت ولی وبلاگ نداشت

2- بعضی ها کامپیوتر خریدند و کیبورد کامپیوترشان وسوسه شان میکند وعشق تایپیست شدن باعث شده به وبلاگ نویسی روی بیاورند .

3- خیلی ها توی هپروت عشق و عاشقی گیرند و توهم نویسی می کنند و نامه های فدایت شوم مرقوم میفرمایند. که شاید ازقضا یار بر اسرار دل ایشان وقوف پیدا نماید

4- خیلی ها انقدر تنها هستند که هیچ همصحبتی ندارند جز اینکه وبلاگی بسازند و چند صباحی بنویسند تا شاید دوستی یا همصحبتی ویا همسری یا شوهری پیدا کنند بعد از آن وبلاگ واینتر نت تعطیل میشود

5- خیلی ها از بس معلومانت اضافی توی مغزشان حمل می کنند نمیدانند کجا تخلیه اش کنند می آیند وبلاگ نویس می شوند

6- کلی دختر وپسر هم هستند که به امید دوست پسر یا دوست دختر داشتن وبلاگ میزنند و به کار مخ زنی و نخ دهی رد وبدل کردن ایمیل وشماره تلفن وعکس مشغولند

7- خیلی ها دچار خود باحال بینی مزمن هستند و اصولا آدمهایی که خیال میکنند باحالند میخواهند همه جا باحال باشند حتی در دنیای مجازی

8- عده ای میخواهند بنویسند تا مهارتشان در نویسندگی وشاعری وطنازی بالا برود مثل متتی

9- عدهای معترض ومنتقد و دگر اندیشند و می خواهند آنچه را که حقیقت است به دیگران از طریق یک تریبون آزاد بیان کنند یا جار بزنند

10- خیلی ها فقط به این دلیل وبلاگ میزنند که روزی چند بار از همدیگر و خودشان تشکر و قدر دانی کنند و تشکر و به به و چه چه دیگران را ببیبند وبخوانند ونه انتقاداتشان وسعی در حذف منتقد دارند تازه به شکل عجیبی در باره گذشته غلو میکنند وقتی بیماری اپیدمی شد هم به صورت گروهی این کار را میکنند مثل بعضی وقتای وبلاگ یاد ما

11- بعضی ها در تفکرات عمیقشان دچار سر درگمی فلسفی و یاس فلسفی ناشی از گردش و تقابل میان علت و معلول و سنت و فرا تجدد و وجود وو اصالت وجود شده اند و این وسط تفکرات پیچیده خودشان را با دیگران در میان میگذارند مگر راه حلی اندیشیده شود اگر حمید وبلاگ بسازد به همین گروه تعلق خواهد داشت

12- بعضی ها خودشان هم نمیدانند چرا وبلاگ دارند مثل خود من به تمام دلایل بالا و نه به دلایل بالا معلوم نیست خودم هم

دمپایی مشکوک

نمیدانم من در اشتباهم یا اینکه واقعا باید اینطور باشد به نظر من بیشتر اشکالات مدیریتی کشور به متمرکز بودن آن برمیگردد مثلا همین سهمیه بندی بنزین شاید در بعضی شهرها به اندازه ای که اینجا روی زندگی مردم اثر گذاشته ، اثر نگذاشته است مثلا در مقایسه کلان شهرها اهواز و تهران را مقایسه کنید هر دو در اسم کلان شهرند اما یکی دارای اکثرا مولفه های یک کلان شهر ( مترو – بزرگراه شهری – سیستم حمل نقل عمومی – تاکسیرانی – جایگاهای کافی سوخت گازی - سیستم کنترل ترافیک - ) ست ودیگری هیچکدام راندارد فقط اسم که تنها به درد سوء استفاده عده ای می خورد میدانم که بقیه کلان شهرها هم همینطورند ولی نام اهواز به عنوان نهمین کلان شهر ایران بدون شک خنده دارترین جوکی است که هرکسی ممکن است بشنود .به تمام اینها گرمای هوای نسبی را اضافه کنید که باعث میشود استفاده از کولر ماشین در بیشتر نیمی از سال الزامی باشد. اینجا کرایه ها 2 یا 3 برابر شده وبنزین آزاد لیتری تا 700 تومان هم خرید وفروش می شود . اینجاست که باید فکر کرد چرا هر قانونی که گذاشته میشود . عده ای همیشه نادیده گرفته میشوند .

1 comment:

Anonymous said...

سلام
منظور از کلان شهر شهر هایی که زورشون زیاده و نه نیازشون؟ اگه
!
باور نداری از کوپن هایی که توزیع میشه بپرس!